رقب

لغت نامه دهخدا

رقب. [ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ رَقَبَة. ( منتهی الارب ). رجوع به رقبة شود.
رقب. [ رُ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ رقیب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || ج ِ رَقَب. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به رقیب و رقب [ رَ ق َ ] شود.
رقب. [ رَ ق َ ] ( ع اِمص ) ستبری گردن. ( منتهی الارب ). ستبری گردن. ج ، رُقُب. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ستبری گردن. اسم است از ارقب. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ رَقَبَة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). رجوع به رقبة شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۴(بار)
رقبه (بکسر اوّل) و رقوب به معنی حفظ و انتظار است (اقرب) طبرسی فرموده: رقبه و انتظار و مراقبت و مراعات و محافظت نظیر هم‏اند. صحاح و قاموس: رقیب را حافظ و منتظر گفته است به نظر می‏آید که معنی جامع همان محافظت باشد. در قرآن مجید گاهی معنای حفظ و مراعات منظور است مثل . درباره هیچ مؤمن قرابتی و پیمانی را حفظ و مراعات نمی‏کنند . راستی خدا بر شما حافظ و مراقب است. و گاهی مراد از آن انتظار است و آن در صورتی است که از باب افتعال باشد نحو . . رقیب در آیه به معنی منتظر است. ترقّب: به معنی انتظار است (مجمع صحاح) راغب آن را احتراز گفته . یعنی موسی صبح کرد در حالی که ترسان بود و انتظار می‏کشید که قتل قبطی چه سر و صدائی ایجاد خواهد کرد و آیا خواهند دانست که او کشته است یا نه؟ . از شهر خارج شد و بیمناک بود و انتظار داشت که تعقیبش کنند. و بقول راغب از روشن شدن قضیّه احتراز داشت و نیز احتراز داشت که شناخته شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم