لغت نامه دهخدا
براء. [ ب َ ] ( ع ص ) بی گناه. ( مهذب الاسماء ). || پاک و بیزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جمع و مفرد و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) نخست شب از ماه و گویند بازپسین شب. ( مهذب الاسماء ). نخستین شب یا نخستین روز از هر ماه یا پسین شب یا پسین روز از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابن البراء. ( منتهی الارب ). || ( مص ) پاک و بیزار شدن از عیب و وام ومانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
براء. [ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ باری ٔ. به شدگان از بیماری. برٔیافتگان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ بری ٔ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). پاکان ازچیزی و بیزاران. ( منتهی الارب ). رجوع به بری شود.
براء. [ ب َ ] ( اِخ ) ابن نوفل مکنی به ابوهنیده. رجوع به ابوهنیده شود.