بزرگ نام

لغت نامه دهخدا

بزرگ نام. [ ب ُ زُ ] ( ص مرکب ) مشهور. نام آور. با نام و آوازه بلند :
بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی
چِنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال.صانع فضولی ( از لغت فرس اسدی ).میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام
میر بلندهمت و میر بلندرای.فرخی.میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی.فرخی.دو هفته با جمله حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ فارسی

مشهور نام آور .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم