شش خانج

لغت نامه دهخدا

شش خانج. [ ش َ / ش ِ ن َ ] ( معرب ، اِ مرکب ) گردکانی که درون آن را خالی کرده پر از سرب کنند و بدان قماربازی کنند. ( ناظم الاطباء ). کهجه. ( دهار ). کجة. ( دهار ). معرب شش خان و شش خانه. ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به شش خنج شود.

فرهنگ فارسی

گرد کانی که درون آنرا خالی کرده پر از سرب کنند و بدان قمار بازی کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تخمین زمان فال تخمین زمان