زر اندودن

لغت نامه دهخدا

زر اندودن. [ زَ اَ دو دَ ] ( مص مرکب ) زرنگار کردن و ملمع کردن. ( ناظم الاطباء ). زراندود کردن :
نگهبان این مارپیکر درفش
زراندود برپرنیان بنفش.نظامی.من که مسم را به زراندوده اند
می کنم آنها که نفرموده اند.نظامی.رجوع به زراندود، زراندود کردن و زراندوده شود. || زراندوختن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

زر نگار کردن و ملمع کردن زر اندوختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم