درویش داری

لغت نامه دهخدا

درویش داری. [ دَرْ ] ( حامص مرکب ) حالت و عمل درویش دار. درویش نوازی. تیمارداری درویشان : انصاف در آن است که در همدان اگر امن باشد هیچ شهری در اسلام مقابل آن نباشد از فراخی نعمت و درستی هوا و آب وغریب دوستی و درویش داری. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ فارسی

حالت و عمل درویش دار درویش نوازی تیمار داری درویشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی فال احساس فال احساس