بی دماغ

لغت نامه دهخدا

بیدماغ. [ دِ / دَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + دماغ )بی حالت و بی کیف. ( ناظم الاطباء ). کدر. ملول. ( یادداشت مؤلف ). افسرده. دلتنگ. رجوع به بیدل و دماغ شود. || زودخشم. زودرنج. بدمزاج. ( آنندراج ). به اندک چیزی خشمناک و متغیر شده. ( ناظم الاطباء ). || ناشکیبا. بی صبر و حوصله. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) بیحال بی ذوق .

فرهنگستان زبان و ادب

{cab over tractor} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] نوعی کامیون که اتاق آن مستقیماً بر روی موتور قرار دارد
{cab over truck} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] نوعی تریلی که اتاق آن مستقیماً بر روی موتور قرار دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انبیا فال انبیا فال ارمنی فال ارمنی فال ای چینگ فال ای چینگ