بدخوابی

لغت نامه دهخدا

بدخوابی. [ ب َ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) بدخواب شدن. مقابل خوشخوابی : غذای بیش از حد ضرورت موجب بدخوابیست. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت