لهس

لغت نامه دهخدا

لهس. [ ل َ ] ( ع مص ) لیسیدن. لحس. || پستان لیسیدن کودک بی مکیدن. || انبوهی کردن بر طعام از حرص و آز. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لیسیدن . پستان لیسیدن کودک بی مکیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم