لب و لوچه

لغت نامه دهخدا

لب و لوچه. [ ل َ ب ُ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) لب و لوشه.
- لب و لوچه اش آویزان بودن یا شدن ؛ ناراضی و ناخشنود بودن یا ناخشنودی نمودن که از ملامح وی مشهود شود.

فرهنگ فارسی

از اتباع لب و لوشه . لب و لوچه اش آویزان بودن یا شدن ناراضی و ناخوشنود بودن یا ناخشنودی نمودن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم