عیش کردن

لغت نامه دهخدا

عیش کردن. [ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش گذراندن. عشرت کردن :
به یاد مهربانان عیش میکرد
گهی میداد باده گاه میخورد.نظامی.دیدی که چه عیش کرد چون مرد
آن عاقبت آن فلان نیرزد.سعدی.

فرهنگ فارسی

خوش گذراندن عشرت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم