خوش خیالی

لغت نامه دهخدا

خوش خیالی. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ / خیا ] ( حامص مرکب ) عمل خوش خیال. خوب دلی. مقابل بدخیالی. || غفلت و بی پروایی و بی فکری. || سماجت : خوش خیالی گرفته فلانی ؛ دنه گرفته او را. دنگش گرفته. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عمل خوش خیال خوب دلی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال قهوه فال قهوه فال نخود فال نخود فال تاروت فال تاروت