خط بریده

لغت نامه دهخدا

خط بریده. [ خ َطْ طِ ب ُ دَ/ دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند. خط ببریده. ( آنندراج ) :
چون نامه نویسم بسوی سیمین بر
هر حرف شود آتش و هر نقطه شرر
در نامه ز بس که جای حرفم سوزد
مانند خط بریده آید بنظر.نظام دستغیب ( از آنندراج ).ز گرمی جامه ام هر جا رسیده
تهی گردیده چون خط بریده.میر یحیی شیرازی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند خط ببریده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم