تافته دل

لغت نامه دهخدا

تافته دل. [ ت َ / ت ِ دِ ] ( ص مرکب ) آزرده دل. غمگین. نگران. برافروخته بسبب قهر و غضب :
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن.فرخی.بشد تافته دل یل رزمجوی
سوی ره زنان رزم را داد روی.اسدی.رجوع به تافته شود.

فرهنگ فارسی

آزرده دل غمگین ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم