تارپیا
دانشنامه عمومی
بر طبق روایت تیتوس لیویوس در از پیدایش روم، وقتی شهر روم تازه تأسیس شده بود، به دلیل قلت تعداد زنان امکان زادوولد نبود و نسل رومیان یک یا دو نسلْ بیشتر به درازا نمی کشید. پس رومولوس، به توصیه ی سناتورها، سفیرانی به دولت شهرهای همجوار فرستاد تا از آنان درخواست ازدواج و نکاح برای شهروندان جوانش کنند. اما رؤسای دولت های همسایه پاسخ منفی و حتی استهزاءآمیز به این فرستادگان دادند. پس رومولوس دست به کار آن شد تا هرطور شده، حتی به زور، زنان اقوام همسایه را به روم بکشاند و به عقد مردان رومی دربیاورد. نقشه اش این بود که جشنواره ای موسوم به کنسوالیا ترتیب می دهد و سابینان و طوایف دیگری از جمله آنتم ناتان، [ یادداشت ۱] کروستومینان، [ یادداشت ۲] کاینیننسان[ یادداشت ۳] را به آن ها دعوت می کند. وقتی بازی ها شروع شد، ناگهان و مطابق نقشه ی قبلیْ مردان جوان رومی از اینسو و آنسو وارد معرکه شدند و هر دختر باکره ی سابینی را که سر راه خود می دیدند می ربودند و به خانه ی خود می بردند. تیتوس تاتیوس، پادشاه سابینان، جهت انتقام گیری به روم اعلام جنگ داد و بر شهر تاخت. تارپیئا، دخترِ افسرِ رومیِ پاسدار قلعه ای بر روی تپه کاپیتول بود. تاتیوس این دختر را با طلا می خرد تا مردان مسلحش را به دژ راه دهد. لیکن سابینان مسلح پس از ورود به دژ به جای اینکه لطف دختر را سپاس دارند، حربه هایشان را بر رویش انداختند و کشتندش. شاید یا می خواسته اند چنین وانمود کنند که آن دژ را نه با خدعه، بلکه با زور و بازوی خویش تصرف کرده اند، یا می خواسته اند به بقیه چنین درس بدهند که هیچ کجا به خائن اعتماد کردن نشاید. این روایت نیز نقل است که سابینان عادتاً بر دستان و بازوان چپشان دستبندهای سنگین و انگشتری های طلایی می بستند و آن دخترک بر سر آنچه در دست چپشان بود با آنان معامله کرد؛ لیکن آنان سپرهایشان را، که در دست چپ داشتند، بر روی او انباردند. [ یادداشت ۴]