توسن رگ

لغت نامه دهخدا

توسن رگ. [ ت َ / تُو س َ رَ ] ( ص مرکب ) توسن خوی. مقابل ساکن رگ :
بی نام هم کنونش چو بید سترک خصی
این بدگهر شگالک و توسن رگ استرک.خاقانی.رجوع به توسن و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

توسن خوی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم