بی میل

لغت نامه دهخدا

بی میل. [ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + میل ) بی انحراف. بی گردش بسوئی. بی چفسش. || بی گرایش. بدون رغبت. بی اشتها. رجوع به میل شود.

فرهنگ فارسی

بی انحراف . بی گردش بسویی . یا بی گرایش . بدون رغبت . بی اشتها .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم