خرد سر

لغت نامه دهخدا

خردسر. [ خ ُ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه سرکوچک دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ). صَعْنَب. وَقَلة الرأس. اَصْعَل. مُقَطْقَط الرأس. قَفَنْدَر. سَمَعْمَع: شبوط؛ نوعی از ماهی نرم بدن ، خردسر، باریک دم ، گشاده میان ، بر شکل بربط. عَضْب ؛ کودک خردسر. ( از منتهی الارب ). || آدم کوچک تهی مغز :
بس که بزرگان جهان بوده اند
خردسران را شرف جاودان.خاقانی.

فرهنگ فارسی

آنکه سر کوچک دارد صعنب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت