تحکم بردن

لغت نامه دهخدا

تحکم بردن. [ ت َح َک ْ ک ُ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) فرمان بردن :
سخت است پس از جاه تحکم بردن
خو کرده به ناز، جور مردم بردن.سعدی ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فرمان بردن فرمانبری کردن تحمل زور کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم