لغت نامه دهخدا
خمام. [ خ ُ ] ( اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان رشت است که در قسمت شمال شهرستان سر راه رشت به بندر انزلی واقع گردیده ، بحدود زیر: شمال دریای خزر، خاور بخش لشت نشاء، باختر دهستان پیربازار، جنوب دهستان حومه رشت. این بخش از دو دهستان حومه وخشکبیجار تشکیل شده : دهستان حومه خمام دارای 33 آبادی بزرگ و کوچک است. جمع سکنه آن در حدود 30 هزار نفر و قراء مهم آن عبارتند: از چوگام. شیجان ، دافچاه ، کلاچاه و گوراب جیر و تسیه. جمع بخش قراء خمام 65 آبادی بزرگ و کوچک و جمعیت آن در حدود پنجاه هزار نفراست. هوای بخش مانند سایر نقاط گیلان مرطوب و معتدل و محصول عمده آن برنج و توتون و سیگار و ابریشم و کنف و بنشن ، راه شوسه رشت به بندر انزلی از وسط این بخش عبور می نماید. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
خمام. [ خ ُ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی بخش خمام شهرستان رشت. این قصبه در 13 هزارگزی شمال خاوری رشت و 24 هزارگزی جنوب خاوری بندر انزلی سر راه شوسه رشت به انزلی واقع است بامختصات جغرافیایی زیر: طول آن 49 درجه و 39 دقیقه. عرض آن 37 درجه و 22 دقیقه است. هوای این قصبه معتدل و مرطوب است. آب آن از چاه و نهر خمام رود و محصول عمده آن برنج و ابریشم و صیفی است. سکنه این قصبه در حدود 2000 نفر روزهای یکشنبه بازار عمومی دارد و در این روز عده زیادی از نقاط مختلفه گیلان با اتومبیل و اسب به این محل روی می آورند و معاملات زیادی صورت می گیرد. در حدود 270 باب دکان و یک دبستان بدانجاست. ادارات دارائی و بخشداری و آمار و فرهنگ و ژاندارمری و بهداری بخش در این قصبه است. این دهکده بوسیله تلفن با رشت و انزلی مربوط می باشد. درمانگاهی از طرف انجمن خیریه محلی تأسیس و در اختیار بهداری گذارده شده و اخیراً نیز کارخانه برنج کوبی در این قصبه دایر گردیده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).