دو ترکه

لغت نامه دهخدا

دوترکه. [ دُ ت َ ک َ / ک ِ ] ( ص مرکب ) دوردیفه. دوپشته. دوراکبه. رجوع به دوپشته شود.
- دوترکه سوار شدن ؛ دوپشته برنشستن. سوار شدن دو تن بریک مرکب یا بر وسیله نقلیه ای از قبیل دوچرخه و موتورسیکلت.

فرهنگ معین

( ~. تَ کِ ) (ق مر. ) به صورت دو نفر که پشت سر یکدیگر و با هم بر اسب ، دوچرخه یا موتور سوار شده اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال جذب فال جذب