جوینی

لغت نامه دهخدا

جوینی. [ ج ُ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به جوین. از اهل جوین.
جوینی. [ج ُ وَ ] ( اِخ ) عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ، ملقب به رکن الاسلام و مکنی به ابومحمد. فقیه شافعی ، پدر امام الحرمین عبدالمک. از بزرگان شافعیه است که در فقه و حدیث و اصول و تفسیر و ادبیات دست داشت. او راست : 1 - التبصرة 2 - التذکرة 3 - تفسیر کبیر 4 - الفرق و الجمع 5 - الفروق و السلسلة 6 - مختصرالمختصر 7 - موقف الامام و المأموم. وی در ذیحجه 434 یا 437 یا 438 هَ. ق. درگذشت. ( قاموس الاعلام ) ( ریحانة الادب ج 1 ص 290 ).
جوینی. [ ج ُ وَ ] ( اِخ ) عطأاﷲبن بهاالدین محمد، ملقب به علاءالدین و معروف به عطاملک. مؤلف تاریخ جهانگشاست که حاوی حالات چنگیز و هلاکو و مغولان است. وی بسال 680 یا 681 یا 683 هَ. ق. درگذشت. نهر نجف از آثار خیریه اوست. ( ریحانة الادب ج 1 ص 290 ).
جوینی. [ ج ُ وَ ] ( اِخ ) معین الدین. از مشاهیر ادباست که بسال 735 هَ. ق. کتاب نگارستان را بسبک گلستان سعدی بنام ابوسعید چنگیزی تألیف داد. ( ریحانة الادب ج 1 ص 291 ).

فرهنگ فارسی

معین الدین از مشاهیر ادباست که بسال ۷۳۵ ه. ق . کتاب نگارستان را بسبک گلستان سعدی بنام ابوسعید چنگیزی تالیف دارد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوینی (ابهام زدایی). جوینی ممکن است اسم برای اشخاص یا خاندان های ذیل باشد: • خاندان جوینی، از خاندانهای دولتمرد ایرانی در سده ششم و هفتم • ابوالمعالی جوینی، از پیشوایان و دانشوران بزرگ شافعی، معروف به امام الحرمین• عبدالله بن یوسف جوینی، فقیه و مفسر شافعی قرن چهارم و پنجم • عبدالملک بن عبدالله جوینی، ملقب به ضیاءالدین ، کنیه اش ابوالمعالی متکلم بزرگ اشعری و فقیه و اصولی شافعی• عطاءالملک جوینی، ملقب به علاءالدین صاحب دیوان از رجال و مورخان معروف اوائل دوره مغول
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال عشقی فال عشقی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت