باکمال

لغت نامه دهخدا

باکمال. [ ک َ ] ( ص مرکب ) ( از: با+ کمال ) کامل. دارای کمال. فاضل. ( ناظم الاطباء ) :
قدر فلک را کمال و معرفتی نیست
در نظر قدر باکمال محمد.سعدی ( طیبات ).- باکمال میل ؛ ( در محاوره ) بطیب خاطر. از روی میل. مرادف اطاعت می شود. بچشم. از صمیم قلب.

فرهنگ عمید

دارای فضل و کمال.

فرهنگ فارسی

فاضل و دارای کمال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی