بازی شب

لغت نامه دهخدا

بازی شب. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) آتشبازی کردن. || بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. ( آنندراج ). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره. ( هفت قلزم ). || خمر نوشیدن. ( آنندراج ). || خمربازی. ( هفت قلزم ).

فرهنگ فارسی

آتش بازی بیرون آوردن صورتها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال ارمنی فال ارمنی فال مکعب فال مکعب