دشوار خو

لغت نامه دهخدا

دشوارخو. [ دُش ْ ] ( ص مرکب ) دشوار خوی. بدخو. کج خلق.( ناظم الاطباء ). شَزَن. ضرس. شرس. متداکس : ضَفیط؛ شتر دشوارخو. ( منتهی الارب ). و رجوع به دشوارخوی شود.

فرهنگ فارسی

دشوار خوی . بد خو .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم