خرد خمیر

لغت نامه دهخدا

خردخمیر. [ خ ُ خ َ ] ( ص مرکب ) ریزه ریزه. خردخاکشی. نرم شده. له شده.

فرهنگ فارسی

ریزه ریزه خرد خاکشی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال اوراکل فال اوراکل فال حافظ فال حافظ