مغب

لغت نامه دهخدا

مغب. [ م ُ غ ِب ب ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) گوشت بوی گرفته. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || روز میان آینده قوم را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). دوستی که هر سه روز یک دفعه دوست را دیدن می کند. ( ناظم الاطباء ). || روز میان به جایی رونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || آنکه به چیزی دوروز نمی پردازد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شیر بیشه یا گوشت بوی گرفته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت