متلائم

لغت نامه دهخدا

متلائم. [ م ُ ت َءِ ] ( ع ص ) جراحتی که کفشیر پذیرد. ( آنندراج ). به شده و شفا یافته. ( ناظم الاطباء ). سازگار. سازوار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به تلاؤم وتلائم شود. || واپس داده مهربانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جراحتی که کفشیر پذیرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال حافظ فال حافظ فال ای چینگ فال ای چینگ فال فنجان فال فنجان