لغت نامه دهخدا
باز رفتند و غصه میخوردند
خواجه را جستجوی میکردند.نظامی.نباشد سود من زین قصه کردن
به جز اندوه جان و غصه خوردن.نظامی.چون حاصل آدمی درین شورستان
جز خوردن غصه نیست یاکندن جان.خیام.می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید ترا که باده مخور گو هو الغفور.حافظ.