شکار شدن. [ ش ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آزرده و خشمگین شدن. برآشفتن. از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن. || بور شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || صید شدن. ( یادداشت مؤلف ).گرفتار شدن. ربوده شدن. ( ناظم الاطباء ) : می شود صیاد مرغان را شکار تا کندناگاه ایشان را شکار.مولوی.خوابش ازچنگل شهباز رباینده تر است شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست.صائب تبریزی ( از آنندراج ).