شکار شدن

لغت نامه دهخدا

شکار شدن. [ ش ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آزرده و خشمگین شدن. برآشفتن. از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن. || بور شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || صید شدن. ( یادداشت مؤلف ).گرفتار شدن. ربوده شدن. ( ناظم الاطباء ) :
می شود صیاد مرغان را شکار
تا کندناگاه ایشان را شکار.مولوی.خوابش ازچنگل شهباز رباینده تر است
شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست.صائب تبریزی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱ - ناراحت شدن عصبانی گشتن . ۲ - بور شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم