سیه سر

لغت نامه دهخدا

سیه سر. [ ی َه ْ س َ ] ( اِ مرکب ) کنایه از آدمی زاد باشد. ( برهان ). آدمی. ( فرهنگ رشیدی ) :
سیه سر را قضا بر سر نبشته ست
گنهکاریش در گوهر سرشته ست.( ویس و رامین ).|| قلم نویسندگی. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود.

فرهنگ فارسی

گناهکار سیاه سر
کنایه از آدمی زاد باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت