لغت نامه دهخدا
سزدکه بگسلم از یار سیم دندان ، طَمْع
سزد که او نکند طَمْعِ پیر دندان کرو.کسایی.- سیم دندان شدن ؛ شاد و خندان شدن :
همه دختران شاد و خندان شدند
گشاده رخ و سیم دندان شدند.فردوسی.که با تو چه گفت آنکه خندان شوی
گشاده لب و سیم دندان شوی.فردوسی.هر آنگه که بر بزم خندان شود
گشاده لب و سیم دندان شود.فردوسی.