تعدا. [ ت َ ع َدْ دا ] ( از ع مص ) بمعنی ظلم ، در اصل این لفظ تعدی به یای تحتانی است مگر فارسیان به تصرف خوداکثر، یای الفاظ این وزن را بدون قاعده عربی به الف بدل نمایند چنانکه : تمنی و تولی و تجلی و تماشی راتمنا و تولا و تجلا و تماشا خوانند و این نوعی از تفریس است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بجای تعدی استعمال شده است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : روم ناقوس بوسم زین تحکم شوم زنار بندم زین تعدا.خاقانی.دستش به نیزه ای که علی الرؤس اژدهاست اقلیم روس را به تعدا برافکند.خاقانی.رجوع به تعدی شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) تجاوز کردن ز انداز. خود گذشتن . ۲ - ستم کردن دست اندازی کردن . ۳ - ( اسم ) دست اندازی . ۴ - ستمکاری . ۵ - سر زدن فعل از فاعل و بمفعول رسیدن . جمع : تعدیات . بمعنی ظلم