تطلع. [ ت َ طَل ْ ل ُ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیوسته در چیزی نگریستن و انتظار کردن. || واقف و آگاه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || با اندام فروهشته راه رفتن. ( از اقرب الموارد ). || پر شدن پیمانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چیره شدن مرد. || دررسیدن کسی را. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
چشم داشتن پر شدن پیمانه
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَطَّلِعُ: مطلع می شوی (در عبارت "تَطَّلِعُ عَلَیٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ") -برآید و چیره شود(در جمله "تَطَّلِعُ عَلَی ﭐلْأَفْئِدَةِ " ،اطلاع و طلوع بر هر چیز به معنای اشراف بر آن چیز ، و ظاهر شدن آن است ) معنی تَطْلُعُ: طلوع می کند(مؤنث) ریشه کلمه: طلع (۱۹ بار)