بهمانی

لغت نامه دهخدا

بهمانی. [ ب َ ]( ضمیر مبهم ) کنایه از دو چیز یا دو شخص غیرمعین که آنرا پاستار و پیستار گویند. ( آنندراج ) :
به تخلص نتوان همسری من کردن
چه اگر نام فلانی شده یا بهمانی.سنجر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از دو چیز یا دو شخص غیر معین که آنرا پاستار و پیستار گویند ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش