لغت نامه دهخدا
لقد بسملت لیلی غداةلقیتها
فیاحبذا ذاک الحدیث البسمل.( از اقرب الموارد ).|| در نزد مسیحیان : بسم الاب والابن و روح القدس. و در نزد مسلمانان بسم اﷲالرحمن الرحیم. ( از اقرب الموارد ). رجوع به بسم اﷲ الرحمن الرحیم شود.
بسمله. [ ب ِ م ِ ل َ / ل ِ ] ( ع اِ ) مخفف بسم اﷲ. ( از غیاث ) ( از ناظم الاطباء ). مأخوذ از تازی مخفف بسم اﷲ الرحمن الرحیم :
ابرو بنما که جان دهم جان
بی بسمله بسملم مگردان.واله هروی.از مصحف روی تو به پیشانی پرخون
بسمل شده تیغ تو صد بسمله دارد.علی خراسانی ( از آنندراج ).برسمت قارآن پنج محل وقف کرد
از زبر بسمله تا به سر نستعین.قاآنی.|| استعانت بنام خدا درخطابه و هر کاری : کل امر ذی بال لم یبداء ببسم اﷲ فهو اَبتر. || در تداول فقه و تفسیر اختلاف است که بسم اﷲ در اول هر سوره آیه مستقلی است یا از آیات آن سوره است چنانکه صاحب شرایع بسمله را آیه ای از سوره حمد میشمارد و قرائت آن را با سوره حمد واجب میداند. رجوع به شرایع چ 1307 هَ. ق. ص 21 و بسم اﷲالرحمن الرحیم شود.