برمر

لغت نامه دهخدا

برمر. [ ب َ م َ ] ( اِ ) انتظار. ( برهان ) ( آنندراج ) :
جان اعدا برد به کلک چنانک
نبود پیش مرگ برمر تیغ.مختاری. || امیدوار شدن. ( برهان ) ( آنندراج ) :
هنوز هست فلک را رحیم گشتن روی
هنوزهست سخن را قوی شدن برمر.مختاری.برمو. و رجوع به برمو شود. || زنبور عسل. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

امیدواری، انتظار، برمو و برموز و پرمور
انتظار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال مارگاریتا فال مارگاریتا