باز کرده

لغت نامه دهخدا

بازکرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گشاده. ضد بسته. || شکافته به کاردو غیر آن : بریده دست خویش بر بر من فرود آورد، همه آن باز کرده راست گشت. ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

گشاده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت