بطرا

لغت نامه دهخدا

بطرا. [ ب َ ] ( معرب ، اِ ) فطرا. به یونانی کوه را گویندو بعربی جبل خوانند. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ).کوه و جبل. ( ناظم الاطباء ). کوه. ( مؤید الفضلاء ). و رجوع به بطراسالیون شود. || سنگ. ( ناظم الاطباء ). بیونانی اسم سنگلاخ است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

یا فطرا بیونانی کوه را گویند و بعربی جبل خوانند ٠ ماخوذ از یونانی کوه و جبل ٠ کوه ٠ یا سنگ ٠ بیونانی اسم سنگلاخ است ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَطَراً: مستی و غرور-غفلت و سبک مغزی است در اثر سوء استفاده از نعمت الهی
ریشه کلمه:
بطر (۲ بار)
(بر وزن فرس) طغیان. حیرت. تکبّر. ، نباشید مانند آنان که از دیارشان روی طغیان و خود نمائی بیرون شدند. ابن اثیر در نهایه می‏گوید: بَطَر به معنی طغیان است، حیرت در مقابل حقّ و تکبر از حق نیز گفته‏اند در صحاح و قاموس نیز فریب به آن ذکر شده. راغب آن را دهشت و خود گم کردن در مقابل شکر و حق نعمت، گفته است. این معانی تفاوت چندانی ندارد ، چه بسیار قریه‏ها را هلاک کردیم که در رفاه معاش طغیان کرد، آنست مسکنهایشان که پس از آنها جز اندکی مسکون نشده «مَعیشَتَعا» در آیه شریفه منصوب به نزع خافض و فاعل بَطِرَت، قزیه است یعنی «بَطِرَت فی معیشتها».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو