لغت نامه دهخدا
رأبلة. [ رَءْ ب َ ل َ ] ( ع مص ) آهسته و خرامان و نازنازان رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راه رفتن خرامان و آرام و به یک سو خم شدن چنانکه گویی بی کفش راه میرود و از آن رنج میبرد. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) گربزی و زیرکی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). فعل ذلک من رأبلة؛ ای من خبثه و دهاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
رابله. [ ب ُ ل ِ ] ( اِخ ) از مشاهیر علمای فرانسه بود. درسال 1483 م. در شینون متولد شد و در 1553م. وفات یافت. ابتدا در زمره راهبان بود و سپس این طریقه را ترک گفته و در دانشکده پزشکی مونپلیه بتحصیل طب اشتغال ورزید پس به رم رفت و دوباره در سلک رهبانان درآمد اما در آثار خود راهبان و آیین آنان را استهزاءمیکرد از اینجهت مطالعه بعضی از کتابهایش از طرف پاپ منع شد. بعضی از تألیفاتش پس از مرگ آشکار شد.