بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] ( ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت. ( آنندراج ). بلندقامت. درازقد. ( ناظم الاطباء ). کشیده قد. بلنداندام. طویل القامة. بلندبالا : در آخر یکی مادیان بد سمند قوی هیکل و تند و بالابلند.فردوسی. || مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت : ز دست کوته خود زیر بارم که از بالابلندان شرمسارم.حافظ.بالابلند عشوه گر سرو نازمن کوتاه کرد قصه زهد دراز من.حافظ.و رجوع به بالا شود.
فرهنگ معین
(بُ لَ ) (ص مر. ) ۱ - آن که قدش دراز باشد، بلندقد، بلندقامت . ۲ - طولانی تر از حد معمول ، دراز. ۳ - کامل و بدون کم و کسر.
فرهنگ عمید
بلندبالا، قدبلند، بلندقامت: ز دست کوته خود زیر بارم / که از بالا بلندان شرمسارم (حافظ: ۶۵۲ ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه قدش دراز باشد بلند قد بلند قامت مقابل کوتاه قد . دهی از شهسوار است