لغت نامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان فراهان پایین بخش فرمهین شهرستان اراک ، 14000گزی جنوب باختری فرمهین ، 4000گزی راه مالرو عمومی. کوهستانی ، سردسیر، سکنه 139 نفر شیعه ، فارسی زبان. آب آن ازقنات. محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صناعت قالیچه بافی. راه مالرو، و در فصل خشکی اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان سربند بالای بخش سربند شهرستان اراک ، 18هزارگزی جنوب باختری آستانه. کوهستانی ، سردسیر، سکنه 266 نفر. مذهب شیعه. فارسی زبان. آب از قنات. محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، میوه جات. شغل عمده مردان زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان ، قالیچه بافی. راه مالرو. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج ، 50000گزی جنوب خاوری سنندج و 4000گزی جنوب باشماق. جلگه ، سردسیر، سکنه 80 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو. صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حسین آباد بخش دیواندره شهرستان سنندج ، 40000گزی جنوب خاوری دیواندره و 3000گزی خاور راه شوسه سنندج به دیواندره. کوهستانی ، سردسیر، سکنه 108 تن. آب از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج ، 7000گزی باختر روانسر و 4000گزی باختر راه اتومبیل رو روانسر به پاوه. دامنه ، سردسیر، سکنه 247 تن ، سنی ، آب آن از چشمه بزرگ ، محصول آن غلات ، برنج ، پنبه ، چغندر قند، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو و در تابستان اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
صادق آباد. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار، 18000گزی شمال باختری خسروآباد کنار رودخانه سراب شهرک. تپه ماهور، سردسیر، سکنه 260 تن ، شیعه ، فارسی زبان ، آب آن از چشمه ، محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت ، گله داری ، صنایع دستی زنان قالیچه ، گلیم ، جاجیم بافی است. راه مالرو. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).