لغت نامه دهخدا
رنگین نگشته دامن صحرا ز خون ما
دشتی نکرده است بهار از جنون ما.میر نجات ( از آنندراج ).دشت و فتحی نکنی دخل و قماری نزنی.ایرج.و رجوع به دشت شود.
- دشت کربلا کردن ؛ طواف آن مقام واجب الاحترام کردن. ( آنندراج ). نائل آمدن به زیارت کربلا و عتبات عالیات آنجا :
اشرف استفتاح اوراد دعایی هم نکرد
رفت روز عمر و دشت کربلائی هم نکرد.اشرف ( از آنندراج ).