تزویر کردن

لغت نامه دهخدا

تزویر کردن. [ ت َزْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دورویگی کردن و نفاق کردن و مکر کردن و فریب دادن و غدر کردن و دروغ گفتن. ( ناظم الاطباء ). سخن دروغ را آرایش دادن. دروغی را راست نمودن :
اینجا بگاه نتوان تزویر شعر کردن
افسوس کرد نتوان بر شیر مرغزاری.منوچهری.گفت چه گوئید اندر مردی که نامه مزور از من به عبداﷲ خزاعی برده است و بر من تزویر کرده از بهر فائده خویش.( تاریخ بخارا ) :
خواهند جماعتی که تزویر کنند
از حیله طریق شرع تغییر کنند.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 903 ).از سر زلف تو، همه هیچ بود
هرچه دلم حیله و تزویر کرد.عطار.می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.حافظ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال فرشتگان فال فرشتگان