راست نمودن

لغت نامه دهخدا

راست نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( مص مرکب ) راست کردن. راست گردانیدن : شنگولان سوسن در رقص کج کلاه عجب سر راست نموده. ظهیرای تفرشی ( از ارمغان آصفی ). || راست نشان دادن. راست و درست بنظر رسانیدن. || راست بنظر آمدن. صحیح بنظر رسیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال مکعب فال مکعب