صفدی

لغت نامه دهخدا

صفدی. [ ص َ ف َ ] ( اِخ ) رجوع به صلاح الدین شود.
صفدی. [ ص َ ف َ ] ( اِخ ) دمشقی. نام وی سیداحمد است. مؤلف سلافةالعصر آرد: شیخ ما علامه محمد شامی این اشعار را از وی بر من انشاد کرد:
صه یا حمام فلست المشوق
و لا بات حالک فیها کحالی
فما من تباکی کما من بکی
و دمع الاسی غیر دمع الدلال.( سلافةالعصر ص 369 ).
صفدی. [ ص َ ف َ ] ( اِخ ) عبدالقادربن عمربن حبیب. وی یکی از مشاهیر و بزرگان ادباست و در صفد معلم اطفال بود. او را تائیه ای معروف است وجمعی از ادبا آن را شرح کرده اند. عمری گمنام و مجهول الحال بسر میبرد تا آنکه شریف علی بن میمون المغربی تائیه او را انتشار داد و شهرتی عظیم یافت. وی در اوائل قرن دهم هجری می زیست. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
صفدی. [ ص َ ف َ ] ( اِخ ) نابلسی. وی در نیمه قرن هفتم هجری می زیست. سلطان صالح نجم الدین ایوب وی را بکتابت گرفت و به سال 641 هَ. ق.او را فرمود تا در کار فیوم و توابع آن بنگرد و او کتابی کرد و آن را «تاریخ الفیوم و بلاده » نامید. این کتاب به سال 1316 هَ. ق. ( 1898 م. ) در 204 صفحه درمصر بطبع رسیده است. ( معجم المطبوعات ستون 1210 ).

فرهنگ فارسی

نابلسی نویسنده و مورخ ( نیمه قر. ۷ه. ) سلطان صالح نجم الدین ایوب ویرا بکتابت گرفت و بسال ۶۴۱ ه.ق . او را فرمود تا در کارفیوم و توابع آن بنگرد و او کتابی تالیف کرد بنام [تاریخ الفیوم و بلاده] که بطبع رسیده .
عبدالقادر بن عمر بن حبیب وی یکی از مشاهیر و بزرگان ادباست و در صفد معلم اطفال بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان