خود حساب

لغت نامه دهخدا

خودحساب. [ خوَدْ / خُدْ ح ِ] ( ص مرکب ) منصف. ( یادداشت بخط مؤلف ). درست حساب. خوش معامله. ( ناظم الاطباء ). || کسی که افعال و اعمال خود را محاسبه کند. ( آنندراج ) :
خودحساب از پرسش روز حساب آسوده است
نیست پروایی ز میزان مردم سنجیده را.صائب ( از آنندراج ).چه عجب صائب اگر روز جزا رسته شوند
خودحسابان که در این نشاءة قیامت دیدند.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

منصف درست حساب خوش معامله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس