لغت نامه دهخدا
- به خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خواب رفتن پای ؛ خفتن پای. بیحس شدن آن بر اثر نرسیدن خون. سر شدن. کرخ شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- در خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای.
|| خوابیدن. خفتن. بخواب شدن. در خواب شدن.