خط تیغ

لغت نامه دهخدا

خط تیغ. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که تیغ ایجاد کند. زخم :
می کرد حباب دل دشمن خط تیغت
هر نقطه از آن قابل تقسیم برآمد.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خطی که تیغ ایجاد کند زخم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود