حق العلاج

لغت نامه دهخدا

حق العلاج. [ ح َق ْ قُل ْ ع ِ ] ( ع اِ مرکب )حق الطبابة. حق القدم طبیب. رجوع به حق الطبابة شود.

فرهنگ فارسی

حق القدم طبیب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال عشقی فال عشقی فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی